کد خبر: ۸۰
۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

پاتوقی برای قرآن‌دوستان منطقه طلاب

مجمع قرآن و عترت مشهد در مسجد المهدی، از سال ۶۷ پا گرفته است و تاکنون ادامه دارد. در تمام سال‌هایی که از تأسیس آن می‌گذرد، جلسه شنبه‌شب‌هایش پابرجا بوده و حالا همه زمان شروع جلسه را می‌دانند و به حضور در این جلسه خودشان را مقید کرده‌اند

مسجد المهدی در میانه یک کوچه بلند و باریک قرار دارد. شلوغی و همهمه خیابان اصلی مفتح را که رها کنیم و به بهانه نشانی جلسه قرآن و عترت وارد مفتح ۱۷ شویم، سمت چپ کوچه چشممان به در بزرگی می‌افتد که ورودی مسجد است. گفته می‌شود مسجد المهدی بعد از مسجد فقیه سبزواری و مسجد رضوی، قدیمی‌ترین مسجد این محدوده است. فضای باریک و تنگ کوچه جایی برای پارک کردن ماشین ندارد و وقتی بعد‌ها متولیان آن از جلسه‌های مکرر قرآنی در مسجد حرف می‌زنند، تعجب می‌کنم که مدعوین بدون پارکینگ چه می‌کنند، آن هم با فضای شلوغ‌تر داخل مفتح اصلی.
فضای داخل شبستان بزرگ و وسیع است. در گوشه‌ای از آن عکس‌های شهدا را قاب گرفته‌اند با لبخند‌هایی که هر تازه‌واردی را متوجه خود می‌کند؛ از شهید علی ترابی و علی سعادت گرفته تا شهید پورسلیمانی و شهید شریفی.


شنبه‌های بدون تعطیلی

هدف از حضور در اینجا صحبت از جلسه «مجمع قرآن و عترت مشهد» است که از سال ۶۷ پا گرفته است و تاکنون ادامه دارد. در تمام سال‌هایی که از تأسیس آن می‌گذرد، جلسه شنبه‌شب‌ها تعطیلی نداشته است. حالا دیگر همه زمان شروع جلسه را می‌دانند. یک ساعت مانده به موعد، چند نفر شروع به چیدن رحل‌ها می‌کنند. سابقه برپایی جلسه باعث شده که خیلی‌ها خودشان را به شرکت در آن مقید کنند. البته تعریف از این جلسه بدون گفتن پیشینه مسجد ممکن نیست.

 



پیشینه ساخت مسجد المهدی

 محمدتقی رجایی، از حوزوی‌های محله، با چند نفر از اهالی تصمیم می‌گیرند مسجدی بنا کنند. ۳۰۰ متر زمین وقفی مسجد این بهانه را جور می‌کند که همه دست به دست هم بدهند و برای بنا کردن آن کمر همت ببندند. حالا خبری از ساکنان قدیمی نیست که بخواهند از گذشته و آن روز‌ها تعریفی داشته باشند و همگی مرحوم شده‌اند. با محمدجواد رجایی، از مؤذنان حرم مطهر رضوی که جانشین پدرش شده است هم‌کلام می‌شویم.
برای اینکه گذشته را روشن‌تر لمس کنیم و بفهمیم، تعریف می‌کند که چند دهه گذشته اهالی برای امنیت این کوچه با چوب نگهبانی می‌دادند و بعضی‌ها چراغ‌کش بوده‌اند. یعنی اینکه با چراغی در دست، نگهبانی می‌داده‌اند تا اینکه آبادی وضعیت محله را هم تغییر داد.
او از ارادت و دل صاف بزرگان محله می‌گوید؛ از روضه‌های خانگی، از رسم تعطیلی مغازه‌ها در شهادت‌ها و مناسبت‌های خاص، از شور و هیجانی که برای پا گرفتن مسجد بوده است و بعد هم اداره کردن آن بی‌آنکه حرفی از این باشد که این وظیفه من است یا دیگری.

 

خدا صدایش را شنید

دوباره حرف را به اینجا می‌کشاند که پدرش، شیخ محمدتقی رجایی که امین و معتمد مردم بوده است، بعد از اینکه زمینی را برای مسجد وقف می‌کنند، صندوقی می‌گذارد تا کمک‌های مردمی را جمع‌آوری کند و مردم هم خیلی خوب استقبال می‌کنند، اما خاطره‌ای که پدر برای پسر تعریف کرده و در ذهنش مانده است، مربوط می‌شود به کمک رهگذری که روزی از این کوچه می‌گذشته و همین‌که صندوق را دیده، یک تومان در آن انداخته و قصد دور شدن داشته که شیخ صدایش کرده و گفته است بیا و قبض بگیر. اما مرد با خون‌سردی گفته پول در صندوق صدا کرد و خدا صدایش را شنید و دیگر احتیاجی به این کار نیست و دور شده است.
رجایی تعریف می‌کند: سازندگان اولیه آدم‌های بااخلاصی بودند و نیتشان خدایی بود؛ نه اینکه فکر کنید الان این‌طور نیست. این موضوع را به این دلیل تعریف می‌کنم که هرکس داخل مسجد ما قدم می‌گذارد، حس و حال خوبی دارد و من هم این موضوع را به این ربط می‌دهم که اخلاص هر جا که باشد، کار خود را می‌کند. حاج غلامحسین صاحبی، سیدغلامحسین حسینی و حاج آقای مؤمن جزو هیئت‌امنای اولیه مسجد بودند.
از همان گذشته بیشتر اعیاد و مناسبت‌ها مراسم برگزار می‌شد و به‌ویژه ماه مبارک رمضان و محرم و صفر که برنامه‌ها بیشتر و خاص‌تر بود.


مهم آرامش قرآنی است

این‌ها را بگذارید کنار اینکه استقبال از برنامه‌ها و جلسه‌های قرآنی باعث شد هیئت‌امنا به فکر بازسازی مسجد بیفتند. این اتفاق در سال ۶۴ افتاد و ۱۵۰ متر دیگر به آن اضافه و فضای مسجد بزرگ‌تر شد. البته بعد‌ها به این فضا هم اکتفا نشد و قسمت جدیدی برای فعالیت‌های فرهنگی در حال احداث است.
محمدجواد رجایی به دلیل تأثیر محیطی که در آن بزرگ شده، از همان کودکی به قرائت قرآن علاقه‌مند بوده است و با تشویق‌های پدرش در این موضوع آن‌قدر پیشرفت کرده که به مسابقات کشوری راه یافته است. او دوست ندارد چیزی از عناوین و موفقیت‌های قرآنی‌اش بگوید و به قول پدرش مهم نیست در زمینه رقابت‌های قرآنی به برتری برسی یا نه، مهم آرامشی است که در این حوزه به دست می‌آوری و هرکه با آن همراه باشد، بی برو برگرد نصیبش می‌شود.
از اینکه در محله‌ای زندگی می‌کند که جلسات قرآن در خانه‌ها و مساجد آن پررونق است و فرزندان هنوز هم راه پدرانشان را ادامه می‌دهند،  خوش‌حال است.


رفاقت و همدلی؛ رمز موفقیت‌

می‌گوید: از همان ابتدای شروع محافل، جلسه‌های قرآنی همراه با قرائت، صوت، لحن، تجوید و... در مسجد المهدی برگزار می‌شد. هرکس که می‌آمد، مشتاق می‌شد و می‌رفت دست دیگری را می‌گرفت و می‌آورد و این‌طور جمعیت قرآنی بیشتر شد. کم‌کم امکانات و کلاس‌ها و احکام و داستان‌های قرآنی هم بیشتر شد.   
یکی از خصوصیات بارز این جلسه، همدلی و رفاقت بین اعضای آن است. کسانی که در جلسات قرآنی شرکت می‌کنند، صفا و سادگی آن را می‌بینند و جذبش می‌شوند و به همین دلیل مسجد همیشه شلوغ است و به‌ویژه اینکه از قاریان و اساتید مطرح هم برای برخی از جلسه‌ها دعوت می‌شود.
ادامه می‌دهد: قرآن برای همه اصناف است و فرقی ندارد فرد چه شغل و پیشه‌ای دارد. اسلام و معارف قرآنی باید به زبان ساده و روان بیان شود تا همان‌طور که ما از گذشتگان و اجدادمان آموختیم که این مکتب چقدر تضمین‌کننده سعادت و خوشبختی است، پدران جوان هم این موضوع را به فرزندانشان بیاموزند. متأسفانه ما در این مسیر کمی لنگ می‌زنیم. ما پزشک و متخصص اطفال داریم، ولی روحانی اطفال خیلی کم داریم. کسی که بتواند با زبان امروزی به نسل نوجوان و جوان خدمت کند، کم است. قرآن با همه دایره وسیع شناختی که دارد، ناشناخته باقی مانده است؛ چون تدبر و تفکر را به بچه‌ها یاد نداده‌ایم. ما فقط به آن‌ها آموزش می‌دهیم که این آیات را تکرار کنند که به نظرم این بزرگ‌ترین خطایی است که انجام می‌دهیم؛ چرا که همراه با تکرار آیه‌ها باید از آن‌ها بخواهیم که فکر کنند. ما معمولا بچه‌ها را کسانی فرض می‌کنیم که نمی‌فهمند و متوجه ایراد‌های ما نمی‌شوند، درحالی‌که تا جایی که دلتان بخواهد، متوجه همه‌چیز هستند و متولیان قرآنی باید همه این موارد را مدنظر داشته باشند.


هنری که استاد دوستی دارد

استاد جلسه قرآن و عترت محمدعلی دوستی آرام و خوش‌خلق است. با اینکه مویی سپید کرده، هنوز هم هروقت نام قرآن و شاگردان قرآنی می‌شود، با اشتیاق و رغبت وقتش را در اختیار ما می‌گذارد تا معرفی‌شان کند. قاریان زیادی شاگردی او را کرده‌اند و حالا استاد یا حافظ قرآن شده‌اند و هنوز هم با او در ارتباط هستند.
اداره جلسه قرآن که در آن همه‌جور آدم با سن و سال مختلف شرکت می‌کنند کم هنری نیست که برخی از قاریان خوب هم این توانایی را ندارند. اینکه که نوجوان ده‌ساله کنار پیرمرد هفتادساله بنشیند و جلسه طوری اداره شود که همه یاد بگیرند در حد خودشان پیشرفت کنند. او می‌گوید: علاوه بر این جلسات که شنبه‌ها برگزار می‌شود، برای دوستانی که اشکالی در قرائت و مرور آن دارند و می‌خواهند اصلاحش کنند جلسه‌های تمرینی داریم و جلسه‌های ماه رمضان هم جای خود را دارد.


رونمایی از نخستین تمبر به نام استاد

محمدعلی دوستی، متولد۱۳۴۷ از قاریان خوش‌ذوق جامعه قرآنی کشور است که وجهه خوبی در میان پیش‌کسوتان و استادان قرآنی دارد. اسفند ۲ سال پیش بود که وقتی در مراسم تجلیل از پیش‌کسوتان برای رونمایی از نخستین تمبر چهره قرآنی از او برای حضور روی سن دعوت شد، سکوت معناداری همه‌جا را فرا گرفت. دور از باور و ذهن بود که از بین این همه قاری خوب و ممتاز قرآنی کشور نام او از محله طلاب انتخاب شده باشد.
مدرس، قاری، مؤذن و مشاور قرآنی آستان‌قدس رضوی، تهیه‌کننده، کارشناس و مجری برنامه «آوای حسن» شبکه جهانی ولایت و برنامه‌ها و محافل قرآنی رادیوقرآن جمهوری‌اسلامی هم بوده است. جلسه‌های قرآن برای او پر از خاطره‌های شیرین است. او درباره گذشته زندگی‌اش می‌گوید: پدرم روحانی و مادرم زنی مقید و مذهبی بود. پدر خیلی تلاش کرد که خواندن قرآن را در خانه به من آموزش بدهد، اما از آنجا که کمی بازیگوش و نازدانه بودم، خیلی دل به درس نمی‌دادم، تا اینکه یک روز مادرم دستم را گرفت و به مکتب‌خانه برد. پسربچه بازیگوشی بودم و دوست نداشتم در محیط‌های بسته اسیر باشم، اما مادرم به هر وعده و وعیدی بود، من را تا پشت در مکتب‌خانه برد. آنجا خودم را به زمین انداختم و به‌اصطلاح مقاومت کردم، اما ناز و نوازش‌های مادر و وعده‌هایش کمی آرامم کرد. خلاصه رفتیم داخل مکتب‌خانه و مادرم من را به دست شیخ حسن سپرد که ملای مکتب‌خانه بود و حالا مرحوم شده است. مکتب‌خانه اتاقی حدود بیست، سی متری بود. استاد مکتبی متکا و زیراندازی داشت و صدر مجلس می‌نشست. چوبی هم بغل دستش بود. روال تدریس این‌طور بود که درس را به زرنگ‌تر‌ها آموزش می‌داد، بعد آن‌ها با بچه‌های ضعیف‌تر همان چیز‌هایی را که یاد گرفته بودند، کار می‌کردند. در نهایت پنجشنبه‌ها از همه بچه‌ها خواسته می‌شد آنچه را که آموخته بودند، پس بدهند. روش خواندن هم هجی‌خوانی قدیم بود. مثلا الحمد به این شیوه آموزش داده می‌شد؛ الف و لام زبر هم، حاء و میم زبر هم، دال پشتشان و الحمد ... بعد از پشت سر گذاشتن سی‌پاره به «الم نشرح» که می‌رسیدیم، به سنت آن زمان شست‌هایمان را به هم می‌بستند تا از خانه شیرینی و کادویی آورده شود، به این بهانه که جزء سی‌ام را تمام کردیم. خوش‌حال بودیم از اینکه سی‌پاره و هجی‌خوانی را به پایان رسانده‌ایم و قرار است خواندن سوره‌های بزرگ را شروع کنیم. من هم تا جزء ۷ را به روش هجی‌خوانی جلو رفتم، اما وقتی احساس کردم خودم می‌توانم روان بخوانم، با همه ترسی که از ملا داشتم، اعلام کردم که می‌خواهم روان‌خوانی کنم و همین‌طور هم شد.


کسب رتبه قرآنی در خط مقدم

تعریف می‌کند: پانزده‌سالگی در خط مقدم و جبهه بودم. سال ۶۲ در قرارگاه حیدری بین مهران و ایلام اعلام شد بین رزمندگان و بسیجیان رقابت قرآنی برگزار می‌شود و من در این مسابقه شرکت کردم و رتبه اول را به دست آوردم. به همین دلیل بعد از جنگ و با تشویق دوستان و اطرافیان در سال ۶۷ تصمیم به احداث مجمعی گرفتیم و خیلی زود این مجمع با حضور سه، چهار نفر پا گرفت و رفته‌رفته توسعه یافت. از همان ابتدا فضای خوبی برای شرکت‌کنندگان به‌ویژه نوجوانان تدارک دیده می‌شد و کل این تدابیر رونق خوبی به جلسه قرآن بخشیده بود. در این جلسات همه‌جور آدم و از هر قشر و صنفی حاضر می‌شدند؛ از کاسب، نانوا و دانشجو گرفته  تا طلبه و همه با اشتیاق و هرکدام بنا بر احوال خودشان از جلسه استفاده می‌کردند. بعضی در سطح روخوانی و روان‌خوانی بودند و برخی‌ها هم تجویدشان را تصحیح می‌کردند و عده‌ای روی صوت و لحن کار می‌کردند. از دل این مجمع‌های عمومی قرآن، قاریان موفق و معروفی پرورش یافتند؛ کسانی که به روخوانی و روان‌خوانی مسلط شدند و نوجوانانی که حافظ قرآن شدند و افتخار‌آفرین. تاکنون بیش از ۲۰ مسابقه هم برگزار کرده‌ایم.
 

 

برگزاری ۳۲ ساله جلسه قرآنی

او می‌گوید: پاتوق‌های قرآنی معروف در مشهد زیاد است که یکی از آن‌ها مجمع قرآن و عترت است. فضای معنوی حاکم بر آن همچنان بانشاط و استوار نگاهش داشته است و نه‌تن‌ها به محله، که به فضای قرآنی کشور کمک می‌کند. مجمع میزبان قاریان مطرح کشوری است و بسیاری از جلسه‌ها از رادیوقرآن پخش می‌شود. برنامه‌ها به مسجد و محله محدود نمی‌شود. ما با مساجد زیادی از منطقه مراوده و تعامل داریم. 
به‌جز این‌ها، ماه مبارک رمضان دوره‌های تفسیر برگزار می‌شود و مخاطبان زیادی دارد و از کل مشهد به اینجا می‌آیند؛ از بولوار وکیل‌آباد، کوهسنگی، پیروزی و... در این میان محلی‌ها هم جای خود را دارند. تقریبا کسی از اساتید مشهد نیست که به جلسه ما نیامده باشد. آقای عابدین‌زاده، مرحوم استاد اوحدی و خیلی از اساتید نامی مشهد و ایران. حتی ما به دلیل اینکه سفر‌های خارجی داریم، میزبان قاریان کشور‌های آفریقایی، پاکستان، عراق، سوریه، لبنان، ترکیه و... هم هستیم.


فرهنگ نیازمند کار بیشتری است 

سبک زندگی دینی عبارت ساده‌ای است، اما وقتی می‌خواهیم درباره آن صحبت کنیم، حجم زیادی از اطلاعات پراکنده است که بار‌ها درباره آن‌ها شنیده‌ایم و بدون تعارف باید گفت تولیدات فرهنگی جامعه در این حیطه کم‌رنگ بوده است و باید بیشتر از این‌ها روی آن کار شود.
حاج آقای موسوی، یکی دیگر از فعالان فرهنگی مسجد، در این‌باره صحبت می‌کند. اهل شعر و ادب است و کلامش را با ابیاتی درباره ماه مبارک آغاز می‌کند. سال‌ها در این حوزه در اداره تبلیغات و ارشاد فعال بوده است. می‌گوید: اشتباهی که ما در محافل قرآنی تکرار می‌کنیم، این است که آن‌ها و به‌ویژه بچه‌ها را مجبور می‌کنیم که این آیات را تکرار کنید، درحالی‌که این کلام خداست؛ ساده و صمیمانه و با همان لحن ساده و دوست‌داشتنی آن را به اطرافیان بیاموزیم و اصلا کلام را سخت و دشوار نگیریم. طوری که مخاطب هروقت پای رحل و کتاب می‌نشیند به وجد بیاید. 
موضوع دومی که می‌خواهد درباره آن به‌ویژه در حوزه قرآن حرف بزند، این است که باید نگاه نکنیم این بذر قرار است روی کدام زمین پاشیده شود و مطابق آن حرف بزنیم.


برای پیشرفت کار می‌کنیم  

مهندس حسن نوری هم ازجمله کسانی است که از ابتدای شکل‌گیری مجمع آن را همراهی کرده است. او تعریف می‌کند: علت اصلی همراهی من با مجمع، هم‌کلاسی با آقای دوستی بوده است. این روز‌ها در دادگستری مشغول کار هستم، اما دلیل نمی‌شود از وقت قرآنی‌اش بزنم.
او می‌گوید: جلسه عمومی تلاوت قرآن برای جامعه لازم و ضروری است. هر قاری مبتدی و علاقه‌مندی که در این جلسه‌ها شرکت کند، قاعدتا جذب می‌شود و ما از این افراد در محله کم نداشته‌ایم. خوشبختانه با وجود جلسه‌های خوب محلی، شاهد پیشرفت خوبی در حوزه قرائت و حفظ بوده‌ایم و یقین دارم با همکاری استاد دوستی، از این به بعد هم پیشرفت خواهیم داشت.
نوری هم رمز موفقیت و پایداری جلسه را رفاقت و همدلی اعضا می‌داند و می‌خواهد در ایامی که پیش رو داریم، یک شب میهمان محفل قرآنی آن‌ها باشیم.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44